«ماشاالله من مردهستم»
يه زن و مردي يه روزي ميخواستن برن به يه دهي؛ سر راهشون يه نهر آب بود .آب نهر زياد بود و نميتونستن راحت رد شن. زنه به شوهرش گفت:منو كول كن تا از آب رد شيم. مرده كه خيلي راحت طلب بود بهونه آورد و زير بار نرفت. زنش گفت:آخه تو مردي بايد اين كارو قبول كنی.
اما مرده زير بار نرفت كه بالاخره زنه مرد رو كول كرد، اما وسط راه خسته شد و گفت :تو چه قدر سنگيني؟!
مرده گفت:مثل اينكه ماشااله من مرد هستم!!!
گرد آوری: 401
نظرات شما عزیزان: